جدول جو
جدول جو

معنی پاشیده شدن - جستجوی لغت در جدول جو

پاشیده شدن
پراکنده شدن برافشانده شدن افشانده شدن، ریخته شدن برشاشیده شدن، یا از هم پاشیده شدن، از هم متلاشی شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ملبس شدنتکفرپوشیده شدن در لباس، مخفی شدنپنهان ماندن نهان گشتن: چنانکه دما دم قاصدان میرسیدند و مزد ایشان میدادن تا کار فرو نماند و چیزی پوشیده نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکیزه شدن
تصویر پاکیزه شدن
پاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسیده شدن
تصویر پوسیده شدن
پوسیدن پوسیده گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تاب یافتن خمیده شدن، در نوردیده شدن، ملفوف شدن: ملتوی شدن، منحرف شدن بگشتن، مشکل شدن (کلام سخن) : پیچیده شدن سخن، درهم پیوستنبهم درآمدن: التیاث پیچیده شدن چیزی بر چیزی، مجعد گشتن (موی) موغول شدن: تعکش پیچیده شدن موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالیده شدن
تصویر مالیده شدن
مالیده گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشیده شدن
تصویر کشیده شدن
Outstretch
دیکشنری فارسی به انگلیسی